سوء تفاهم نمایشنامه ای غم انگیز از آلبر کامو
خلاصه داستان:
سوء تفاهم نمایشنامهای است که در سال ۱۹۴۳ در فرانسهٔ تحت اشغال توسط آلبر کامو نوشته شدهاست. این نمایشنامه بر ایدهٔ پوچی کامو تاکید دارد.
داستان از این قرار است که پسر یک خانواده پس از جدایی از آنها جهت کار به خارج از کشور می رود و پس از حدود بیست سال و پس از اینکه پولدار و ثروتمند می شود به خانه بر میگردد تا خواهر و مادر بیوهٔ خود را پیدا کند، و آنها را در این خوشبختی سهیم گرداند.چون نسبت به آنها احساس وظیفه می کند.غافل از اینکه مادر و خواهرش سالهاست که با دزدی از مسافران مهمانسرایشان و به قتل رساندن آنها قصد ساختن زندگی خود را دارند. او خود را مسافری جا میزند، بدون آنکه هویت خود را آشکار سازد. تا عکس العمل خانواده خود را بررسی کند اما نه خواهر و نه مادرش او را نمیشناسند و سرانجام ...
این کتاب با عنوان «سوء تفاهم» توسط جلال آل احمد در سال 1328 ترجمه شده است.
همچنین این کتاب با عنوان «سوء تفاهم» توسط خشایار دیهیمی ترجمه و توسط نشر ماهی منتشر شدهاست.
البته من همان نسخه ترجمه آل احمد رو خوندم که بسیار عالی بود.این نمایشنامه بسیار غم انگیزه و منو بشدت متاثر کرد.حتما بخونیدش.بخصوص دلم به حال خواهره سوخت با اینکه سنگدل بود. که البته سنگدلیش کاملا دلیل منطقی داره و در جای جای داستان دلایلش گفته میشه.بخصوص اونجایی در داستان که به مادرش میگه: هیچکس دهان مرا نبوسید حتی تو که مادرم هستی. و هیچ کس بدن مرا برهنه و عریان ندید!
جملات زیبا از این کتاب:
- این دنیا منطقی نیست و من که مزه آن را کاملا چشیده ام می توانم بگویم که از آغاز خلقت تا انهدام آن همینطور بوده است.
- در دنیایی که همه چیز را می توان انکار کرد، نیروهایی نیز وجود دارد که قابل انکار نیست و ثابت می کند روی این زمینی که هیچ چیزش مطمئن نیست ما اطمینان هایی هم برای خودمان داریم.
- مردها هرگز نمی دانند که چطور باید دوست داشت. هیچ چیز آنها را راضی نمی کند. آنچه را که آنها می دانند، خواب و خیال دیدن است... در صورتیکه زنان می دانند باید در دوست داشتن عجله کرد. در یک بستر خوابید و دست به یکدیگر داد. آدم وقتی دوست می دارد، هرگز خواب چیزی را نمی بیند.
- عشق مردها چیزی بیش از یک پارگی و نفاق نیست. مردها می توانند خودداری کنند و آنان را که ترجیح می دهند، ترک نکنند.
- از خدای خودتان بخواهید که شما را همچون سنگ کند. خوشبختی این است که آدم به جای سنگ گرفته شود... مثل سنگ عمل کنید، در مقابل تمام فریادها کر باشید و هرگاه وقتش شد به سنگ بپیوندید.